غمنامه 2
گدایی میکردم محبت را از تو که اول با عاشق پشگی قدم در دنیای من گذاشتی.نمیخاستمت.اما آنقدر از خوبیت گفتی تا اینکه کنارت سر سفره عقد نشستم.اما بعدها معلوم شد طعمه بودم.سرمن قمار کردی،لجبازی کرد با مادرت که مانع رسیدن تو به عشقت شده بود.اما این مرا هنوزم آزار میدهد چرا؟ چرا؟ بااینکار خیلیها قربانی شدند.نفیس پرشر وشور آرام آرام با کارهات فرمان عقب گرد میگرفت،خاموش میشد.خانواده ها پیری زودرس گرفتند.کودکی ناخاسته در دنیای تاریک من وتو قربانی شد.معتاد شدی،بیمارشدی...همه از این بود که بار کج به منزل نمیرسد وآخرهم نرسید.لذتی که باید در آغوش تو بدست می آوردم وآرام میشدم پیدا نشد.تن تو مال من بود،جسمم حلال تو بود،بوی خوشم مال مشام تو بود،نفس تو باید می بودم.اصلا آرزویم بود نفست باشم اما نفیس بودم.اشکال نداشت.هنوز عفیف بودم،نجیب بودم،عشقم توبودی،ذهنم از تو بود.گرچه روزبه روز مطمئن میشدم وصله ی تنم نیستی.دادکه میزدی سکوت میکردم که مبادا صدای زنانه ام از خانه بیرون رود.اما هربار زیر کتکهایت پر کردنهایت بیش از پیش از تو متنفر میشدم.آخه من اندازه ی کتک نبودم.همیشه میگفتی موهایت پیداباشد ایرادی ندارد،چادرسر نکن،رونگیر اما پایت را بپوشان.دوست نداشتی پاهای ظریفم را برادرهایت ببینند.اما مرد من سرتا پا ظریف بودم .ظریف ترین مخلوق خدا زن است.زیباترین ها نبودم اما خدا بدنقاشی نبود.مرا ندیدی.تعریفم نکردی بر عکس میگفتی زشتی.حالا کسی پیدا شده مرا زیبا میبیند،دستم را در دست میگیرد،میبویدم،و...آغوشش آرامم میکند.اینها همه گناهش بین من وتو تقسیم میشود.توباعث شدی با ابراز عشق مردی رام شوم.توآنقدر گرسنه نگاهم داشتی تا غذای روحم پیامکی از اوشود.از من سیر شدی تا من سیریم را از کس دیگری گرفتم.توباعث گناه من شدی......صفحه 2 تمام...ادامه در غمنامه 3
.: Weblog Themes By Pichak :.